شکلات کاکائویی

سلام
نوشتن مثل شکلات کاکائویی برای من شیرین و جذابه. این شکلات رو به شما تقدیم می کنم و امیدوارم ازش لذت و استفاده ببرید.

۱۷ مطلب با موضوع «دوست داشتنی ها» ثبت شده است

سلام

عیدتون مبارک!!


سال نو

امروز هجدهم فروردین ماه 94، بود که سپری شد. خیلی هم زود سپری شد. از صبح تا الانش رو من یادم نمیاد که چه جوری اومد و چه جوری رفت. خیلی خوبه که آدمیزاد به قول حدیث حاسبو قبل ان تحاسبو، خودش به فکر میزان خودش باشه و دائما با معیارهایی که در دستش هست خودشو چک کنه. خیلی خوبه که آدم واقعا به دنبال "حول حالنا الی احسن الحال" باشه...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۱۴
سیدمهدی شاهچراغ

دوسه سال قبل توفیقی بود که پای منبر حاج آقای ماندگاری بودیم. ایشان در بیان مطالب، انسان دقیق و نکته سنجی هستند. من به شخصه از منبر ایشان لذت میبرم. بحثی که مطرح شد و من خلاصه ای از اون رو با کمی تصرف و تلخیص نوشته ام، موضوع گمشده های بشر بود. اینکه آدمیزاد ذاتا دنبال سه گمشده اصلی بنام های آرامش، موفقیت و هویته. موضوع بحث حاج آقا این بود که از نظر دین اسلام، چگونه باید در جستجوی این گمشده ها بود؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۱۳
سیدمهدی شاهچراغ

چرا باید ازدواج کنم؟

سلام

همین اول متن بگم که من چهارساله ازدواج کردم. این متن رو قبل از ازدواجم نوشته بودم برای بررسی علت ازدواج.

امروز دوباره میخوندم بنظرم مناسب انتشار بود و شاید نگاه بعضی رو به ازدواج تغییر بده.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۳۵
سیدمهدی شاهچراغ

سلام

بعضی وقتها توی زندگی کاری، تحصیلی، خانوادگی یا ... به نقطه ای میرسی که به نظرت آخرشه و دیگه نمیشه جلو رفت...

کلاف سردرگم

اون موقع ها وقتش شده که

دوباره از نو شروع کنی.

 بزنی زیر همه چی.

تموم پل های پشت سرت رو خراب کنی.

خودتو از همه چیز و همه کس جدا کنی

 ....

 تن بسپار به دریا

بعد دل بدی به طوفان

 به دریا

تن بسپاری به جاده

به مسیر طبیعی دنیا

...

 

به یک ساحل جدید که رسیدی اونوقت

دوباره از نو بسازی

خودت رو

روابطت رو

زندگی ات رو

کارت رو

درس ات رو

و ....

 

شاید یکی از همین روزها منم زدم زیر میز

تا میز جدیدی برای خودم و طبق آنچه خودم دوس دارم بچینم!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۲۳
سیدمهدی شاهچراغ

بسمه تعالی

شهید نواب صفوی در زمان نخست‌وزیری دکتر مصدق در زندان بود و شاه بعد از کودتای 28 مرداد به شهید نواب پیشنهاد وزارت فرهنگ را داد؛ شهید نواب آن را نپذیرفت. بیش از بیست سال بعد شهید بهشتی به خدمت آموزش و پرورش درآمد تا در تدوین کتب درسی مشارکت و تاثیرگذاری کند. این دو شهید بزرگوار راه‌های متفاوتی برای جهاد انتخاب کرده بودند. مسلماً هیچ یک از دو مسیر آسان نیست؛ زیرا یکی با خون دادن همراه است و دیگری با خون خوردن.

شهید بهشتی در جمع جوانان سپاه پاسداران سؤالی دراین‌باره را از آنها کرده بود که به نظر آنها کدامیک فضیلت بیشتری دارد خون خوردن و یا خون دادن؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۲۰
سیدمهدی شاهچراغ

سلام

حدود دو هفته پیش بود که توی وایبر همسرم ، یه پیام اومده بود شاید به شما هم رسیده باشه به این مضمون :

" دختری درحال نماز خواندن بوده که ناگهان فیلم مورد علاقه اش از تلویزیون شروع به پخش میشه ؛ دختر نماز رو ول میکنه و میره پای تلویزیون وقتی برمیگرده میبینه جانمازش ایستاده به نماز!! دختر از ترس میدوه تو خیابون و همسایه ها رو خبر میکنه . همسایه ها و پلیس و .. میان و میبینن بعله جانماز ایستاده به نماز. این به عنوان یه معجزه تو بین مردم پخش میشه . "

انتهای خبر هم لینک فیلم بود و من خودم -نویسنده وبلاگ- این فیلم رو دیدم که یه جانمازی بود انگار بدون اینکه به جایی وصل باشه ، در حالت عمودی ایستاده قرار گرفته بود و تعدادی مردم هم توی خونه جمع شده بودن و طبق معمول داشتن فیلم میگرفتن و ...

کلی توی وایبر ها رفت و اومد و همه گفتن و کلی هم انگشت به دهن موندن که اه قدرت خدا رو ببین و ..

به نظر شما این واقعا معجزه است ؟؟

به نظر من این فیلم نه تنها معجزه نیست بلکه ضد دین ، ضد آیات و روایات و ضد تمامی ارزشهای اسلامیه.

به چه علت؟ عرض میکنم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۳ ، ۱۸:۵۵
سیدمهدی شاهچراغ

سلام

یه بار با یکی از دوستان نزدیکم ، بحثم شد. حدود یک ماه با هم ناخوش بودیم. بعد از یک ماه ، یه بار به هم دیگه اتفاقی یه جایی برخورد کردیم و دوباره احساس دوستی مون گل کرد. اون شب ، توی خوابگاه وقتی نشسته بودم روی تخت خودم دوستم اومد کنارم نشست و یه کاغذ به من داد که توش یه شعری نوشته بود . این شعر بعدهابه یکی از زیباترین اشعار زندگی ام تبدیل شد که هنگام دل تنگی هام اون رو زمزمه میکنم. شعری است از سعدی که آقای شجریان هم با آواز خوش خودش خونده :

خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی   چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی   چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی   شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
دل خویش را بگفتم چو تو دوست می‌گرفتم   نه عجب که خوبرویان بکنند بی‌وفایی
تو جفای خود بکردی و نه من نمی‌توانم   که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی
چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان   تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشایی
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم   دگری نمی‌شناسم تو ببر که آشنایی
من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت   برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی
تو که گفته‌ای تأمل نکنم جمال خوبان   بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی
در چشم بامدادان به بهشت برگشودن   نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۳ ، ۱۹:۱۳
سیدمهدی شاهچراغ