درس های خدا شناسی و انسان شناسی از دونه ی سیب
چند وقت پیش رفته بودم باغ یکی از فامیل ها ؛ رفتیم یه کم سیب چیدیم با خانومم، میوه رو نگاه کردم و خیلی بهش فکر کردم .
ببین از یک دانه سیب که توی خاک می کاریم ، چه مواردی در درخت سیب مشخص میشه: نوع برگ درخت، شاخه درخت، میزان آبی که باید بخوره، آب و هوایی که باید در اون نشو و نما کنه، چیزایی که براش مضره، مساحتی که از خاک نیاز داره، نوع تعاملش با محیط، غذارسانی و آبرسانی ریشه به ساقه، سیبها از کجای درخت آویزان شوند، چه شکلی باشند، چه اندازه ای باشند، چه رنگی باشند و درحقیقت اطلاعات یک زندگی کامل برای یک گیاه همه و همه توی یک دانه سیب که زیر خاک مدفون میشه ذخیره میشه؛
اون دانه وقتی که زیر خاک میره زنده است یا مرده؟ نمیدونم ولی چیزی که خیلی مهمه اینه که باید توی شرایط مناسب خودش قرار بگیره تا بتونه رشد کنه و بتونه در حقیقت زندگی کنه؛
خوب کی این کار رو انجام داده؟ کار انسان که نیست کس دیگه ای هم که توی دنیا تاثیرش مشخص باشه و دیدنی باشه هم که ما حداقل روی کره زمین که این اتفاقات افتاده ندیدیمش و ازش خبری توی دنیای خبر و اینترنت و روزنامه نیست . یعنی جایی نگفتن که یک موجودی هست که این طور در حقیقت گیاهان و جانوران و امثالهم رو خلق کرده و این برنامه ریزی های بسیار پیچیده رو براشون انجام داده الان هم در فلان جا مشغول فلان کاره یا اینکه از بین رفته؛ پس یه شخصی و موجودی هست که همون خالق ما است .
یه موضوع دیگه هم توی این دنیا توی چشم میاد اونم اینه که انسان موجود متفاوتی با موجودات دیگه است یعنی اگه بگیم که با توجه به وحدت خاصی توی نوع خلق شدن موجودات مختلف جهان وجود داره که قشنگ میشه اونها رو دسته بندی کرد به گیاهان و جانوران و غیر زنده ها، باید یک دسته دیگه هم به نام انسان به اونها اضافه کرد؛
به نظر میاد نیروهایی که به انسان داده شده مثلا نیروی تجدید نظر توی روشهای انجام یک فعالیت مخصوص و نیرویی شبیه نیروی آفرینش( با یک پله پایینتر که اون پله هم اینه که انسان چیزی رو از صفر نمیتونه بیافرینه و چیزی که نیست رو به هستی بیاورد ولی تونسته از چیزایی که در طبیعت اطرافش هست استفاده کنه و پدیده های جدیدی رو برای خودش به وجود بیاره). این نیرو و نیروهای دیگه انسان رو به نوعی کجدار و مریض مسلط بر دنیا کرده، البته باز هم نمیشه گفت مسلط چون بسیار اتفاق میفته که انسان با امکانات فراوانی که داره از پس یک پدیده ساده برنمیاد. پس بهتر است اینطور بگیم که اون کسی که دنیا رو به وجود آورده اینطور برنامه ریزی کرده که انسان در دنیا بهترین و مسلط ترین مخلوقات باشه و به نوعی تمام دنیا رو برای او آفریده ؛ اما این کار رو کرده تا چی بشه؟
به هر حال الان به این رسیدیم که کسی باید این جهان را به وجود آورده باشد و اون کسی هم که به وجود آورده برای انسانها این کار رو کرده ؛ البته یک فرض دیگه هم بعضی ها میکنند که آقا امکان داره این دنیا خودش همینطوری به وجود اومده باشه که خوب این سیستمهای بسیار پیچیده این فرض رو محال مطلق کرده و البته بسیار چرت و پرت؛ چون اونها خودشون یه موضوعی که براشون پیش میاد نمیتونن قبول کنن که یهو بوده و کسی توش دخیل نبوده.
خوب به این کسی که این دنیا رو آفریده باید یه اسمی بگذاریم میشه گفت بهش خدا. خدا به معنی خالق به معنی آفریدگار.
اما ببین الان یک آدم هنرمند میتونه صحنه های زیبا رو خلق کنه، اون چیزی که درون خودش هست رو روی صفحه بیاره و در واقع اون شکل میشه آینه ای از اون چیزی که در وجود او هست و اون صفتی که اون هنرمند داره. حالا کسی که این دنیا رو خلق کرده چه صفات مهمی رو میشه از روی صفات مخلوقاتش شناخت؟ این دنیا پر از زندگیه. حی. انسان به عنوان یکی از مخلوقات او قدرت انجام کارای بزرگی داره و ضمنا دوست داره بینهایت باشه در قدرت، پس خدایش قادراست. وهمینطور صفات دیگه رو میشه به راحتی اثبات کرد. انسان ذاتا از مهربونی خوشش میاد، از کظم غیض، از زیبایی، از تمیزی، از احترام و ...پس اینها همه رو چون انسان دوست داره و بهش قدرت رسیدن به این صفات داده شده و او میتونه خودش رو تغییر بده و به قولی این صفات رو در خودش به وجود بیاره، میشه فهمید که در آفریدگارش، که نقاش وجود او بوده است به حد کمال وجود دارند.
خوب حالا چرا ما رو آورده اینجا. یه چیزی توی تاریخ زندگی انسان هست؛ از اول خلقت انسان، کسانی بودند که اومدن به سمت انسانها از خود جامعه اونها و گفتند که ما پیامبر از طرف خدای شماییم و مسایل خرق عادتی هم صرفا برای اثبات ادعاشون انجام دادند اینطور که در تاریخ نقل شده. در جامعه امروز بشری در اقصا نقاط جهان، اقوام مختلفی زندگی میکنند که اجدادشون جزو پیروان همین پیامبران بودهاندیعنی به این موضوع که اونها فرستاده خداوند هستند و پیام خدارو ابلاغ میکنند به جامعه، ایمان آوردند و از اونها تبعیت کردند و از اونها یاد گرفتند که خدا چرا اونها رو آفریده و از اونها چی میخواد و وظیفه اونها نسبت به خدا چیه، آخرین پیامبری که بطور رسمی در تاریخ اسمش هست پیامبر اسلامه. کسی که معجزه اش هنوز هم در دسترسه؛ قرآن؛ در مورد اثبات خدا که حرف پیامبر و حرفهایی که از قول خدا توی قرآن گفته همین چیزاییه که من گفتم خوب البته خیلی جامعترش.یعنی او هم همین رو اثبات کرده. و به این هم رسیده که خدا یکیه. پیامبر و امامانی که بعد از او خلیفه اش بودند هیچ وقت سر موضوعات مالی این حرفها رو نزدند، به شهادت تاریخ، عالمترین و گرامیترین و بزرگوارترین فرد زمان خود بودند ولی هیچ وقت برای دستیابی به مال یا قدرت حرف نزدند و کمکهای پنهانی و غیرپنهانی، حرفهای حکیمانه ایشان و هزاران موضوع دیگه همه دال بر این هستند که اونها آدمهای عادی نبودند و همونطور که پیامبر از 200 سال پیش حتی اسم اونها رو هم گفته بود و نوع فعالیتشون رو هم گفته بود، همونطور هم بودند.
پس من به خدا ایمان دارم به یکتایی او؛ یکتاست چون اگر یکتا نبود و خدای دیگری هم بود او هم برای خود پیامبری میفرستاد اگر خدای دیگر در جایی دیگر جهانی درست کرده که برود با آن جهانش خوش باشد، این دنیا یک خدا بیشتر نمیتواند داشته باشد چون در غیر اینصورت به هم خواهد ریخت چون به هرحال دونفر از آنجایی دونفرند که در بعضی صفات باهم متفاوت باشند، صفات متفاوت باعث نظرات متفاوت و در نهایت نوع مدیریت متفاوت میشود.
ضمن اینکه تفاوت از کم یا بیش داشتن یک صفت ناشی میشود یا از تفاوت چگونگی (کمیت و یا کیفیت صفت) مثلا اینکه قدرت یکی کمتر از دیگری باشد و قص علیهذا، که مشخص است کم بودن صفت در یکی از آنها و یا تفاوت در چگونگی آن باعث میشود که نتوان دیگر به او خدا اطلاق کرد.
چرا که کمال در یک صفت دیگر مطلق است و چند نوع نیست؛ برای بهتر فهمیدن مطلب توجه کنید که مثلا نمیتوان گفت که دو نوع عدد 100 وجود دارد.
مورد دیگه اینکه تمام پدیده های دنیا نظم واحدی دارند مثلا میگن برای اینکه روی کره زمین حیات وجود داشته باشه باید تمام کرات و آسمانها وجود داشته باشند ویا اینکه میبینی که برای زندگی یک گیاه چطور مه و خورشید و فلک در کارند. این که اینها یک نظم واحد دارند نشون میده که باید تحت مدیریت یک نفر باشند نه چند نفر. ما در مورد نبوت پیامبر خاتم همین معجزه کتابش رو که بررسی میکنیم میتونیم قشنگ ببینیم که عجب مضامین بلندی داره و چه نگاه بالایی که کاملا با روح و جسم انسان بایدها و نبایدهایی که در کتابش و در کلمات و نصایحش به پیروانش گفته سازگاری داره و اینطور میتونیم نبوت رو هم قبول کنیم و به اون اعتقاد داشته باشیم.
از اینجا به بعد باید رفت دنبال اینکه خوب پیامبر برای ما از خدا چه پیامی آورده و در مورد این دنیا و ما و غیره از قول خدا و علت آفرینش ما و این دنیا و اینکه ما حالا باید چه بکنیم در این دنیا چه فرموده است. اون هم راهی نداره جز رجوع به کتاب قرآن و سنت وی و امامان یعنی احادیث معتبر رسیده از ایشان.